یکی از جریانهای فاسد فکری و فرهنگی که ابتدا مرزهای اخلاقیات را در کشورهای اروپایی و آمریکایی در هم شکسته و سپس به سرزمینهای شرقی رسید شیطانپرستی یا شیطانگرایی است. در بخش اول مقاله به صورت مقدماتی به این بحث پرداخته شد. اینک بخش دوم که درمورد بسترهای شیطان پرستی در غرب است را باهم از نظر میگذرانیم. یکی از مواردی که اغلب ، کارشناسان فرق و مذاهب در خصوصی تحلیل شیطانگرایی از آن بهرهبرداری مینمایند ، دیدگاه ادیان نسبت به مساله " شیطان " و معرفت خاصی دینی نسبت به این شر مطلق است . در همین رابطه نیز ادعای لاوی در استناد به ذهنیات موهن خود مبنی بر تغییر واژه یونانی (Devil) یا شیطان به devil و انتساب آن به زبان سانسکریت که آنگاه معنای الهه مییابد قابل توجه است . در واقع نظریهپردازان طریقت گمراهی مذکور دست به مغالطهای میزنند و سپس در بستر آن به تبیین نظریاتشان میپردازند . بخش دوم ارتباط شیطانیسم یا فلسفه یونانی نیز در نگاه به اسطورهها ، افسانهها و خدایان یونان باستان است . همانطور که در بخش قبلی نیز اشاره شد از یکسو میل به پرستش که امر فطری و طبیعی است و از سوی دیگر بنای فکری گروه قابل توجهی از ایشان منجر به آن میشود تا از " درد بیخدایی به خدایان دروغین " پناه ببرند . ادامه مطلب... 1.فلسفه یونانی